رامسر
براي اينكه يه آب و هوايي عوض كنيم سه نفري راهي رامسر شديم .صبح حركت كرديم و نزديكاي ظهر رسيديم سياه بيشه و اونجا دل و جگر و كتف خورديم و بعد دوباره راه رو ادامه داديم به سمت رامسر.واقعا مسير طولاني و خسته كننده بود.بعدازظهر بعد از تحويل گرفتن اطاق با هزار مكافات پسرمون خوابيد و شب رفتيم بيرون كه متاسفانه عزيز مامان و بابا خيلي بد حال شد و تب كرد.تمام داروخانه ها رو گشتيم تا سوسپانسيون استامينيفن پيدا كرديم حالا هميشه مامان مونا تو سفرها مجهز به دارو بود برعكس ايندفعه يادش رفته بود.خلاصه رسيديم هتل و خواستيم تو رستوران شام بخوريم كه اصلا پسرمون حالش خوب نبود و منصرف شديم .خلاصه شربتو داديم پسرمون و يه خورده شام خورد و خوابيد ولي خدا رو شكر صب...